بسم رب الشهدا و الصدیقین
ارباب زمین، امیر مریخ، بیاتا نخل ستم برکنی از بیخ بیااز قول همه منتظران می گویمای پیرترین جوان تاریخ بیا …
می نشینم چو گدا بر سر راهت ای دوستشاید افتد به من خسته نگاهت ای دوستبه امیدی که ببینم رخ زیبای تو رامی نشینم همه شب بر سر راهت ای دوست
چه جمعه ای... چه غروب غریب و دلگیری...چرا سراغی از این جمعه ها نمی گیری؟مسافری که هنوز و همیشه در راهی!کجای راه سفر مانده ای به این دیری؟
از هجر تو طبیعت ما گریه می کندچشم تمام آینه ها گریه می کندچشم انتظار آمدنت شیر خوارهای استگهوارهای به کرب و بلا گریه می کند