وبلاگ اعیاص

اعیاص --» السلام علیک یا اباصالح المهدی

وبلاگ اعیاص

اعیاص --» السلام علیک یا اباصالح المهدی

نویسندگان
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت عباس در شریعه فرات» ثبت شده است

بسم رب الشهدا و الصدیقین

عبدالله‌ بن حسن بن علی (علیه السلام)

در یکی از این نقاشی‌ها، حرکت عبدالله‌ بن حسن بن علی (علیه السلام) از خیمه‌ها به سمت مقتل امام حسین (علیه السلام) دیده می‌شود. خاک سرخ نمادی از زمین کربلا در این تصویر است؛ ضمن اینکه در این تابلو حمله یزیدیان به سیدالشهدا دیده می‌شود.  

حضرت أبا عبد الله-حضرت رباب-حضرت علی اصغر علیهم السلام 

 حضرت رباب (سلام الله علیها) فرزند 6 ماهه خود را به امام حسین (علیه السلام) می‌دهند تا ایشان را سیراب کنند. در این اثر، خارهای سرزمین کربلا که اشاره به تشنگی و گرما دارد، دیده می‌شود. 

کودک چقدر میخورد از نهر آب، آب.

صحنه دردناک دیگر از کربلا، مربوط به لحظه شهادت حضرت علی‌اصغر (علیه السلام) است؛ لحظه‌ای که ایشان از فرط تشنگی گریه می‌کرد و حرمله با تیر سه شعبه، حنجره این کودک را نشانه می‌گیرد. در این لحظه امام حسین (علیه‌السلام) خون گلوی فرزند 6 ماهه را به آسمان پرتاب می‌کند و قطره‌ای به روی زمین بازنمی‌گردد.

جواد نجفی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهید مطهری ایثار


ایثار

 یکی دیگر از عناصر اخلاقی موجود در این حادثه، چه نمایشگاه ایثاری بوده است کربلا

شما ببینید آیا برای ایثار ، تجسمی بهتر از داستان جناب حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام میتوان پیدا کرد؟...

تجلی دادن این عاطفه انسانی و اسلامی،  یکی از وظایف کربلا بوده است و گویی این نقش به عهده ابوالفضل العباس گذاشته شده است.

آن حضرت بعد از آنکه چهار هزار مامور شریعه فرات را دریده است،وارد آن شده و اسب را داخل آب برده است به طوری که آب به زیر شکم اسب رسیده و ابوالفضل میتواند بدون اینکه پیاده شود،مشکش را پر از آب بکند. همینکه مشک را پر از آب کرد،  با دستش مقداری  آب برداشت و  آورد جلوی دهانش که بنوشد،  دیگران از دور ناظر بودند،  آنها همین قدر گفته اند که ما دیدیم که ننوشید و آب را ریخت.

ابتدا کسی نفهمید که چرا چنین کاری کرد. تاریخ می گوید:  « فذکر العطش الحسین » یادش افتاد که برادرش تشنه است،  گفت شایسته نیست حسین در خیمه تشنه بماند و من آب بنوشم.

حالا تاریخ از کجا می گوید؟  از اشعار ابوالفضل ،  چون وقتی که بیرون آمد،  شروع کرد به رجز خواندن،  از رجزش فهمیدند که چرا ابوالفضل تشنه آب نخورد...رجزش این بود؛

یا نفس من بعد الحسین هونی

فبعده لا کنت ان تکونی

 

خودش با خودش حرف می زد، خودش را مخاطب قرار داده  میگوید:  ای نفس عباس می خواهم بعد از حسین زنده نمانی، تو می خواهی آب بخوری و زنده بمانی؟  عباس! حسین درخیمه اش تشنه است و تو می خواهی آّب گوارا بنوشی ؟

به خدا قسم ، رسم نوکری آقایی، رسم برادری ، رسم امام داشتن، رسم وفاداری چنین نیست. همه اش سراسر وفا بود.

 

الهام گرفته از سخنان استاد شهید مطهری

وبلاگ اعیاص

 

جواد نجفی